دخمر ناز ماماني
سلام دختر ناز مامان چند روزيه كه مامان وقت نكرده سري به وبلاگ شما بزنه آخه خيلي مشغول بودم و وقت نكردم هفته گذشته چهارشنبه با بابايي اومديم خونه آقاجون و پنجشنبه و جمعه با عزيز و خاله جون فيروزه رفتيم واسه خريد سيسموني و براي شما عزيزم كلي چيزهاي خوشگل خريديم اين چند وقت حسابي به جشن دعوت ميشيم اما هر سري من به بهانه اي در مي رفتم آخه من كمردرد شديدي دارم و خيلي نميتونم بشينم اما بلاخره قسمت شد كه به يكي از اين جشنها برم عزيز مامان شنبه 11 تيرماه سال 1390 اولين جشنی بود كه من و شما با هم رفتيم و اين اولين جشني بود كه مامان يه گوشه اي نشسته بود آخ...
نویسنده :
مامان رزي
13:05